اصغر نصرتی
وقتي
خواستم انگيزهي تهيهي ويژهنامههاي تآترپيشگان را عمليسازم، نام سعيد سلطانپور
را نيز در ليست ويژهنامهها جايدادم. اما وقتي فكر و انگيزهي خويش را با ديگر
تآترورزان درميانگذاشتم، اين پرسش بجا پيش آمد كه چرا سعيد سلطانپور؟ آيا سعيد
سلطانپور در تاريخ تآتر ايران از چنان جايگاهي برخوردار است كه بتوان برايش ويژهنامهيي
تهيه ديد؟ بخشي از اين پرسش را دوستاني كه براي اين ويژهنامه مقاله فرستادهاند،
پاسخ دادهاند. بخش ديگر پاسخ نيز به عهدهي من
مانده است.
سهم
عمدهي زندگي هنري سعيد سلطانپور صرف فعاليت سياسي و مبارزه در راه آرمانهايش
گشت. از همين رو او هرگز به قدر كافي و لازم زمان طرح تواناييهاي خود و بروز آنها
را نيافت، چرا كه عمر و زندگي او به دست سياستپيشگان تيرهانديش بلعيده شد و چه
بسا كه اگر چنين نميشد، امروز وي نيز با ثمراتي بهمراتب بيش از بسياري ديگر ميتوانست
براي هنر تآتر ما مفيد واقع شود. سرزمين ما سالها سرزمين بيعدالتي و زورگويي
بوده و هست. در چنين زمانهيي انسانهايي چون سلطانپور كه سراپا شيفتهي مبارزه
هستند و در آتش آن ميسوزند، نميتوانند تنها به هنر و يا هنر براي هنر بينديشند.
ظرف وجودي هنر، با همهي وسعت آن، براي اينگونه انسانها كافي نيست. از همين رو
هرچه كرده و گفته باشند، برايشان اندك است. آنها مدام در شعله ميزيند، ميسوزند
و ميسوزانند. سلطانپور جرقهاي بود كه يك دم در تيرگي دوران خويش درخشيد و رفت.
اين درخشندگي، اين گرما و اين شعله تا مدتها ماندگار خواهد بود. به همين خاطر حبس
و شكنجه و سرانجام كشتن چنين انسانهايي تنها ننگيست بر دامن مجريانش. بيشك
كساني كه زندگي انسانها را با انديشههاي محدود و نفعِ آنيِ خود قالب ميزنند،
نميتوانند وجود امثال سلطانپورها را تحمل كنند. پس قصد جانش ميكنند. سلطانپور
يكي از هزاران ستارگاني بود كه او را از آسمان هنر تآتر ايران به زمين كشيدند.
از
همين رو ضروري است كه تلاش هنرمندي را كه براي انسانهاي دردمند و نيازمند زيست و
تلاشورزيد و جان خود را در اين راه قربانيكرد، گراميداشته و بر كوشش او ارج
گذاريم. سپاس و قدرداني از چنين مردماني، انگيزهي متعهد زيستن و براي انسانها
بودن را در تك تك ما زنده نگه ميدارد. اين باور را در ذهن تك تك ما هماره تازه
نگه ميدارد تا فراموش نكنيم كه زمستاني سخت در پشت سرداشتيم و سلطانپور يكي از
زمستان شكنان اين دوران يخبندان زور و قلدري بود. بايد حقيقت تلخ اين سرماي جانسوز
مرگ و كشتار كه بارها پيكر هنر تآتر را نيز منجمد و بيجان ساخت، در ذهن تكتك ما
باقي بماند. نبايد به بيحافظهگي تاريخي تنداد و هر آنچه بر سرمان آمد را «جبر»
زمانه و سستي «اختيار» بدانيم. از همين رو با انتشار ويژهنامهيي براي سعيد
سلطانپور تلاش انساندوستانهي وي را در راه تآتر و هنر ايراني پاس ميداريم و
يادش را گرامي!
اما
از اين بُعدِ بررسي كه بگذريم، سعيد سلطانپور تنها يك قهرمان و مبارز سياسي نبود و
اگر تنها بدان بسنده ميكرديم، نميتوانستيم در كتاب نمايش ويژهنامهيي برايش چاپكنيم،
چرا كه براي بزرگداشت مبارزان جرايد و امكانات ديگري شايسته و بايسته است.
سلطانپور
از يك سو نمايندهي تآتري در ايران بود كه زبان اعتراض، اصليترين وسيلهاش بود. وي
سعي داشت از هر اثري كه به روي صحنه ميآورد، بخشي از يخهاي شناور سانسور و فشار
در درياي هنر جامعه را خردكند. او تلاش داشت وراي ديوار بلند سانسور و فشار، از
قالبهاي رسمي و دولتي به جهان آزاد خود پرواز كند. البته در اين تلاش گاهي بيشتر
از توانايي و انتظار زمانه پيش ميرفت و پيش از آنكه پيامي را برساند به دام ميافتاد.
در اين تلاش اعتراضي البته مواردي هم بود كه از وي انساني پرخاشگر و آشوبگرا ميساخت.
سلطانپور
در فعاليت تآتري خود نوعي «تآتر سياسي» را به معناي عام و خاص آن شكل داد. به همين
خاطر نادرست نخواهد بود اگر سلطانپور را يكي از نمايندگان اصلي «تآتر سياسيِ» (Politisches Theater) ايران بدانيم.
از
سوي ديگر اجراي نمايش «عباس آقا كارگر ايران ناسيونال» و طرحهاي بعدي او راهگشاي
شكلگيري تآتري شد كه اگر دوران فشار و زندان جمهوري اسلامي پيشنميآمد، ميتوانست
راهگشاي احيا، حضور و رشد جدي تآتر مستند (Dockumentares
Theater) شود كه هنوز در ايران فرصت اظهار وجود پيدا نكرده است.
گرچه
انقلاب و جو نسبتا آزاد بعد از آن در سالهاي 57 تا 59 به بسياري از جريانهاي
سياسي اين فرصت و انگيزه را داد كه به سوي تآتر خياباني (Strassen Theater) بروند، اما باز اين سعيد سلطانپور بود كه
توانست گام جديتري را در اين عرصه بردارد. «مرگ بر امپرياليسم» نخستين تلاش جدي
سلطانپور و يكي از موفقترين تلاشهاي تآتر خياباني آن دوران محسوب ميشود و اگر
بدِ حادثه و تصميمهاي كوردلانه و تنگنظرانهي حكومت پيش نميآمد، انواع «تآتر
سياسي»، «مستند» و يا «خياباني» ميتوانستند فرصت بيشتري براي تنفس و رشد بيابند.
افسوس كه چنين نشد!
در مورد اين مطلب نظر دهيد