نگاهي بر نمايش «خَر»

الكساندر تمرز


در شماره‌ي گذشته‌ي كتاب نمايش مطلبي را در باره‌ي اجراي نمايش خر در شهر كلن (آلمان) از بهروز قنبر حسيني داشتيم كه بر اساس نقطه‌نظرها و باورهاي ديگري نوشته شده‌بود. اين بار همكار خوب و مهربان ما «آلسكاندر تمرز» نوشته‌ي ديگري در باره‌ي اين نمايش برايمان ارسال داشته كه در اينجا از نظرتان مي‌گذرد!                                               كتاب‌ نمايش

 

بالاخره پرويز صياد بعد از مدتها سكوت پا به ميدان معهود و تقريبا فراموش شده خود گذاشت. ولي چون يا نمايشنامه‌اي در كار نبود، يا در دسترس نبود و يا بود ولي نبايد بازي مي‌شد؟ دست بدامن  «خَر» شد. خَر 

khar 1.jpg

يك نمايشنامه سترگ و ستيزكار است. در عين حال طبيعت آدمي را كه مي‌كاود آن را به طنز مي‌كشد و اگر طنز كارگر نشد بيرحمانه نقد مي‌كند. آدم را با خَر مقايسه مي‌كند و مي‌بيند كه بله در خَر محاسني وجود دارد كه در آدم وجود ندارد. بله، شرايط سخت زندگي چنان بر انسان تنگ مي‌شود كه آدم خَر بودن را ترجيح مي‌دهد و يكهو مي‌بيند كه از تنه به بالا خَر شده است.

پرويز صياد مرد تآتر است و مي‌تواند در سطح جهاني مطرح شود، به شرطي كه از صمدبازي دست بردارد ( بخصوص اكنون كه تآترهاي «وحدتي» نبض شهر را گرفته و خنده‌هاي روده ُبر كننده سكه‌ي رايج لس آنجس است‌) و به نمايشنامه‌هاي جدي برسد. يا بنويسد و يا به نمايشنامه‌هاي ديگران بپردازد و آنها را به انگليسي ترجمه كند و به جوانان بياموزد تا وارد تآتر آمريكا بشوند و صد البته با نمايشنامه هاي تكان دهنده ايراني چون سينما ركس و خَر.

مي‌شود


khar 2.jpg
يك ايراد سنتي به پرويز صياد گرفت كه متاسفانه به هنر او مي‌افزايد! او در پنج نقش ظاهر مي‌شود كه اگر كارگرداني را هم به آن اضافه كنيم و نيز نمايشنامه نويسي را هم، ملغمه‌اي به دست مي‌آيد كه تآترهاي 
موفق و پر فروش سخت از آن پرهيز ي‌كنند. يعني واگذاري نقش‌ها به بازيگران مختلف .ولي صياد متاسفانه از عهده همه آنها برمي‌آيد. اين يك هنر بزرگ است كه حتي نقش آفرينان نابغه جهان كمتر از پس آن برآمده‌اند، بنابراين اگرچه به نفع اوست، ولي به نفع تماشاگر نيست. يك ايراد بزرگتر صياد اين است كه چنان در نقش خود غرق مي‌شود كه كاراكتر زن را فراموش مي‌كند. او فقط به
khar 3.jpg
خود و به هنر خود در بازيگري مي‌پردازد و از مري آپيك كاملا غافل ميماند. مري آپيك تنها مي‌تواند به ياري سابقه خود در تآتر حريف او شود و نه به كمك كارگردان. مري آپيك در برابر پنج نقش پرويز صياد فقط يك نقش را بازي مي‌كند. البته نقش، نقش يك نفر است ولي لحن همان است، حركات همان است، 
حالات رواني همان است و حتي لباس همان لباس. در صورتي كه همه اينها در صحنه‌هاي مختلف بايد تغيير كنند. اين نقض نه متوجه آپيك، بلكه متوجه كارگردان
است. لهجه آپيك فارسي سليسي است كه حتي بهتر از لهجه پرويز صياد است، ولي چنان تند حرف مي‌زند كه تماشاگر نمي‌تواند او را تعقيب كند و اين هم باز تقصير كارگردان است و نه مري آپيك. صحنه سازي و دكور و نور و ويديو در حد عالي است جز صندلي‌ها كه وصله ناجوري بودند. 


| (نظر دهيد)

در مورد اين مطلب نظر دهيد

آرشيو