اصغر نصرتي
سال 1902 مصادف سدمين سالگشت تولد ناظم حکمت، شاعر ، نمايشنامهنويش، داستانپرداز و روزنامهنگار ترکيه است. به همين مناسبت پيش از همه در کشور ترکيه از او ياد و تا حدي تجيلي کردند و چه بسا او را از افتخارات سرزمين کشور ترکيه دانستند. گرچه سالها او را در همين جهموري نوپاي ترکيه به زندان افکندند و حتي از او سلب مليت کردند، کتنابهايش را ممنوع کردند، اما امروز که آبها از آسياب افتاده هم ترکيه صاحب شاعري به نام حکمت شده و هم حکمت بينوا که نزديک به چهل سال پيش در کشوري بيگانه به خاک سپرده شد، صاحب وطن شد. انگار اوست که از عمق سرد زمين که اکنون بستر مرگ او گشته به زباني شاعري ديگر معترض و محزون ميسرايد:
"اين وطن هرگز براي من وطن نبود. ...
آه بگذاريد اين وطن بار ديگر وطن شود
سرزميني که هنوز آنچه مي بايست بشود، نشده است
و بايد بشود
سرزميني که در آن هر انساني آزادباشد ..."
اما حکمت را از اين همه بيمهري باکي نبود. در قلب بزرگ و مهربانش تعبير ديگري از سرزمين رشد داد آن دم که سرود:
"مثل بذر، من واژههايم را روي زمين افشاندهام
يکي در خاک اوديسا، يکي در استانبول و آن ديگري
در پراگ
ميهن محبوب من تمام زمين است
و به هنگاميکه نوبت من در رسد،
به گور من تمام زمين را بگذرايد." ( از اشعار هيوز، برگردان احمد شاملو)
اکنون که سد سال از تولدي که 40 سال پيش به حضورش خاتمه داده است، شگفتآور است که دولتمداران ترکيه يادشان افتاده نويسندهاي به نام ناظم حکمت دارند. به راستي که شگفتانگيز دنيايي است اين دنيا.
چنان جاي حيرتاوريست اين دنيا، که
ماهيهايش قهوه ميخورند،
بچهها بيشيرند.
مردم را با حرف ميپرورانند،
خوکها را با سيبزميني!
ناظم حکمت در سرزمين ما سالهاست که نام و يادش ماندگار مانده است. بسياري سرنوشت او را با بخت تيرهي بسياري از هنرمندان و نويسندگان ما چون نوشين، افراشته و لاهوتي مقايسه کردهاند و با او و سرنوشتش ابراز همدردي کرده اند.
بسياري از کتابهاي او به فارسي برگردانده شدهاست. از به يادملندنيترين کتابهايش «آري برادر زندگي زيباست» که نوعي زندگينامه است. در اين کتاب لحظههاي به يادماندني و پر احساس شاعرانه و در عين حال غني و عميق! در اين کتاب از آخرين زندگي مخفي که در پي آخرين حبسش آغاز ميشود و زندگي تحصيلي و عاشقانه در مسکو ادامه مييابد.
بيشتر نمايشنامههاي حکمت به فارسي برگردانده شده است، اما اجراي آنها کمتر رخ داده است.
در مدت تحصيلش در مسکو با جريانهاي هنري مهمي چون دادئيستها، فوتوريستها و هنرمندان مشهوري چون ماياکوفسکي و مايرهولد آشنا شد و با آنها تماس گرفت.
1923 عضويت حزب کمونيست ممنوع ترکيه شد و يکسال بعد پنهاني به کشورش برگشت. با ورودش نخستين تآتر کارگري ترکيه را در استانبول پايهريزي کرد. ترس از دستگيري مجدد مجبور به ترک کشور شد و دوباره سر از مسکو در آورد. اينبار با ماياکوفسکي همکاري نزديکي را آغاز ميکند.
از سال 1935 تا آخرين روزي که در ترکيه بود، بارها دستگير شد و در آخرين دستگيريش که بيش از ده سال از زندگياش را ربود، حکمت مهمترين کتابهايش را نوشت.
عاقبت در سال 1950 در پي اعتصاب غذا، و مبارزهي جهاني براي آزادي او حکومت ترکيه او را از بند رها کرد. به علت تهديد به دستگيري مجدد خود را دوباره پنهاني به مسکو رساند. حکومت اين خود سري سياسي و بي اعتنايي به قانونِ زندان و شکنجه را بر او نبخشيد و حق مليت را از او سلب کرد.
با اينهمه او سالهاي تبعيد را با عشق و ياد ترکيه به تلخي و پر اميد بسر کرد. شعر سرود و نمايشنامه نوشت. جايزه صلح ليني و جهاني را از آن خود کرد و در دل جهان ادب و هنر خانهاي براي خود جست و آن دم که او نيز در آنجا جايي يافت به ابديتي پيوست که از دست تهديد حکومتها و سياستمداران در امان ماند. وقتي مرگ در سال 1963 به سراغش آمد او 61 ساله را در روي اين کرهي خاکي زيسته بود و از خود براي مردمان جهان 24 نمايشنامه، چند رمان و مجموعه شعر به يادگار گذارده بود. يادش گرامي باد!
نگاهی گذرا به زندگي نامه حکمت:
- بيستم ژانويه 1902 در (سلونيك) (مقدونيه) به دنيا آمد.
- 1913 نخستين شعرش را به نام (فرياد وطن} سرود.
- 1917 وارد مدرسه نيروهاي دريايي تركيه شد.
- 1918 پدر و مادرش از يكديگر جدا شوند.
- 1919 به جنبش اعتراضي عيله اشغالگران كشورش پيوست.
- 1921 براي تحصيل به مسكو ميرود در آنجا با مايكوفسكي آشنا ميشود.
- 1922 (؟) نخستين ازدواجش رخ ميدهد كه يكسال بعد به جدايي ميانجامد.
- 1925 در پي استقرار جمهوري به كشورش برميگردد و با روزنامه معروف (كلارته) همكاري ميكند.
- 1927 نخستين مجموعه اشعارش در مسكو به ئاث ميرسد و به همين خاطر در كشورش فشار و تعقيب عليه او آغاز شده و وي را مجبور به ترك كشور ميكند.
-/
1928 دوباره به كشورش بازميكٌردد ولي در مرز تركيه دستكٌير ميشود كه ثس از 7 ماه آزاد ميشود.-/
1931 دوباره دستكٌير ميشود.-/
1932 دوباره دستكٌير شده و به 5 سال محكوم ميشود.-/
1936 دوباره ازدواج ميكند.-
1938 به اتهام توطإـه عليه /حكومت دستكٌيرو محكوم به 15 سال زندان ميشود.-
1939 با مركٌ {/آتا تورك/} در يك تجديد نظر محكوميت وي را به 20 سال ارتقاع ميدهند. در/طول دوازده سال حبس وي توانست ئندين نمايشنامه مجموعه آشعار و ترجمه (/از جمله جنكٌ و صلح ) را به ثايان رساند.-/
1950 از زندان در ثي يك عفو عمومي آزاد ميشود. اما وي را در سن 50 سالكٌي به سربازي فرا ميخوانند.-/
1950 كشورش را براي آخرين بار ترك ميكند.-/
1953 به وي جايزه نوبل اهدا/ميشود.-
1963 در مسكو در سن 61 سالكٌي زندكٌي را ترك ميكٌويد.
در مورد اين مطلب نظر دهيد